عبدالرضا اکبری «شاپرک خانوم» را به صحنه می‌آورد برنامه «ماجرای جنگ» با میهمانان کشوری و لشکری به آنتن بازمی‌گردد ویدئو | شروین حاجی‌پور صدای نماهنگ تازه فیلم «زن و بچه» شد اختتامیه جشنواره ملی موسیقی جوان | معرفی برگزیدگان بخش‌های مختلف فیلم جدید مارتین اسکورسیزی با حضور دی‌کاپریو و لارنس کلید می‌خورد ۱۲ روز با سینمای دفاع مقدس | جدول پخش فیلم‌ها اعلام شد زمان پخش ثابت مسابقه «۱۰۰» اعلام شد «اسکار از دیروز تا امروز» موضوع پرونده ویژه این هفته «هفت» رائد فریدزاده از تأسیس صندوق توسعه سینما در استان‌ها خبر داد وزیر ارشاد: شعر شهریار مرز زبان کلاسیک و زبان گفتاری را درنوردیده است ارسال ۵۰۰ اثر به جشنواره ادبی داستان‌کوتاه «هشت» در مشهد علیرضا خمسه به «استخر» سروش صحت پیوست برگزاری نخستین نشست فعالان سینمای خراسان رضوی در مشهد تمام مهربانی‌های یار مهربان تصویرگر آواز‌های آبی شهر | یادی از استاد علی‌اکبر زرین‌مهر نقاش فقید مشهدی هم‌زمان با سالروز درگذشتش ماجرای تخلص استاد شهریار در مسابقه تلویزیونی «دونقطه» + فیلم گنجینه ای از هنر ناب ایرانی در حرم رضوی | گذری به موزه تخصصی فرش آستان قدس رضوی روایتی طنزآمیز از روابط انسانی | گزارشی از اکران مردمی فیلم «ناجورها» در مشهد پرتره «سیدحسن حسینی»، شاعر برجسته، روی آنتن تلویزیون + زمان پخش زوربا، یک مرد رها | معرفی کتاب «زوربای یونانی» به بهانه انتشار کتاب صوتی‌اش
سرخط خبرها

در سوگ سامورائی | دل‌نوشته‌ای به بهانه‌ درگذشت «آلن‌دلون»

  • کد خبر: ۲۴۶۳۲۰
  • ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۲
در سوگ سامورائی | دل‌نوشته‌ای به بهانه‌ درگذشت «آلن‌دلون»
«دلون» آنقدر جلوی دوربین خوب بود که هیچگاه زندگی شخصیِ سراسر حاشیه‌اش روی محبوبیتش سایه نینداخت. انگار وجودش با سینما یکی شده بود.

به گزارش شهرآرانیوز، ما تازه داشتیم به جادوی تلویزیون‌های رنگی عادت می‌کردیم که سر‌و‌کله‌اش پیدا شد. آکتوری که با بقیه فرق داشت. از جنس قهرمان‌های پلاستیکی هالیوود نبود. نه شیرینی‌اش آنقدر بود که دل را بزند و نه تلخی‌اش خاطره‌هامان را آشفته می‌کرد.

درست به اندازه‌ای بود که دلمان برای دیدنش روی صفحه‌ تلویزیون غنج برود. صورت زاویه‌دارش، حاشیه‌ یک‌دست موهایش، چشم‌های جذابش، نام خوش‌آهنگش و حتی برای ما فارسی‌زبانان دوبله‌اش، همه و همه آیتم‌هایی بود که کهرباگونه ما را به سمتش می‌کشید؛ با آن چهره‌ی فتوژنیک در هر نقشی خوش می‌نشست.

هم او را در مشقِ عشق دوست داشتیم هم در کسوت یک آدم‌کش. «دلون» آنقدر جلوی دوربین خوب بود که هیچگاه زندگی شخصیِ سراسر حاشیه‌اش روی محبوبیتش سایه نینداخت. انگار وجودش با سینما یکی شده بود. سوار بر بال فیلم از پاریس تا خانه‌های ما می‌آمد و این ما بودیم که موهایمان را مثل او شانه می‌کردیم.

چه بسا هنوز پوسترهایش زینت بخش دیوار اتاق‌هایمان باشد. برای ما که با «دلون» عاشق سینما شده بودیم چه خبری غمبارتر از اینکه: «روکو» در هشتاد و هشتمین سکانس فیلم زندگیش درگذشت.

برای عشاق سینما که مُردن «روکو» را در فیلم دیده‌اند درک این خبر آسان نیست. در خیال آنان کارگردان که «کات» بدهد دوباره «دلون» بلند می‌شود، لباس‌هایش را می‌تکاند، موهایش را آنکادر می‌کند و آن خنده‌ی معروف روی لبانش نقش می‌بندد.

خیلی زمان لازم است برای باور نبودنش. حتم دارم همین لحظه «دلون» یک جایی نشسته و دارد با «ویسکونتی» راجع به همکاری در یک فیلم جدید حرف می‌زند. راجع به اینکه دوئت «آلن دلون» و «سوفیا لورن» چه غوغا‌ها که به پا نمی‌کند!

فارغ از اینکه کجاست و چقدر از جهان ما دور شده است، خوب می‌دانیم دلمان برایش زیاد تنگ می‌شود. برای «کسوف»، برای «یوزپلنگ» و شاید از همه جانکاه‌تر برای «سامورائی». برای تسلی خاطر فقط می‌شود از ورای این سطور برایش اینگونه نوشت: بدرود آقای بازیگر

نوشته مصطفی کیانیان، منتقد سینما

 

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->